
دانشجویان بعد از مهاجرت به کانادا، معمولا در درس خواندن دچار چالش میشوند. تغییرات فرهنگی، سیستم آموزشی متفاوت، فاصله گرفتن از تحصیل، سختیهای زندگی و پیدا کردن کار در کانادا و سایر مسائل از جمله این چالشهاست. در این مصاحبه، سارا پورشعبان از چالشهای درس خواندن در کانادا و تفاوتهای آن با ایران نکات خوبی گفته است که در ادامه میخوانید.
میدانیم که چقدر سیستم آموزشی ایران با کانادا متفاوت است. لطفا برای ما توضیح دهید چگونه این چالشها را مدیریت کردید؟
سیستم آموزشی ایران و کانادا، زمین تا آسمان با هم فرق میکند. برای ما که از ایران به کانادا مهاجرت میکنیم، خیلی چیزها، جدید و مقداری شوکآور است. درباره اینکه من در ایران، شاگرد ممتاز بودم و چرا اینجا، نتیجه اینطور شد، باید بگویم اگر این موارد را با چشم باز قبول نکنید و با آن مبارزه نکنید، تقریبا میتوانم بگویم هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و همهچیز خیلی سختتر از آن چیزی میشود که باید بشود.
متوسط زمان هر روز شما برای درس خواندن چقدر است؟
حداقل زمانی که اینجا برای درس خواندن میگذارم، زیر هشت ساعت در روز نبوده است. چون من در ایران، اصلا دانشجوی درسخوانی نبودم و همیشه عادت داشتم سرسری درسها را پاس کنم. البته با این وجود نمرههایم هم خوب میشد! اولین شوکی که اینجا به من وارد شد، این بود که چرا اینجا مثل ایران نیست و من باید اینقدر اینجا درس بخوانم!. تفاوتی که اینجا با ایران دارد، این است که در ایران به ما لقمه را میدهند و میگفتند بخور اما اینجا به شما لقمه گرفتن یاد میدهند. یعنی میگویند این نان است و این پنیر، تخممرغ یا مانند آن. خودت لقمه بگیر و خودت بخور.
این کار، مسلما خیلی زمانبر است اما آنچه ما به عنوان یک دانشجو در اینجا تجربه میکنیم با آنچه در ایران تجربه میکردیم، خیلی کاربردیتر است. اگر الان اینجا، در یک کمپانی، مشغول به کار شوم، میدانم چکار کنم اما در ایران، این را نمیدانستم.
از اول باید صفر تا صد کارآموزی شروع کنید تا اینکه با سیستم کاری کانادا آشنا شوید؟
بله در ایران آموزشها خیلی کاربردی نیست و در حد تئوری است. اما اینجا درس خواندن این طور نیست که چیزی را بخوانید و بدانید چه چیزی گفته شده و به سر کلاس بروید. شما میخوانید و سر کلاستان میروید و استاد از عمق آن چیزی که خواندهاید، از شما امتحان میگیرد. عملا اگر متن کتاب را دو سه بار نخوانید و به جلسه امتحان بروید، به احتمال قوی، آن درس را مردود میشوید. دلیل این امر هم این است که سوالات سطحی نیست.
معیار استادان در نمره دادن چگونه است؟
من ترم سوم دانشگاه هستم. برخی استادان، امتحان محور هستند و امتحان برای آنها حجت است. اینکه شما چه نمرهای در امتحان بگیرید، برای آنها بسیار مهم است. اما بعضی اساتید اصلا در طول ترم امتحان نمیگیرند با این حال، ترم پر از تکالیف و تمرین است؛ یعنی بیشتر بر روی موارد عملی و تحقیقها کار میکنند. مسلما هر دو، سختیهای خودش را دارد اما اینجا مثل ایران نیست که ببینند از اول بیست گرفتهاید و همینطور نمره بدهند تا پاس کنید.
در اینجا رشد و حرکت صعودی دانشجو برای آنها خیلی مهم است. مثلا ترم پیش درس حسابداری داشتم و نمره تمرین اول خودم، 51 از 100 شد که اصلا خوب نیست چون هیچ پیشزمینهای در حسابداری نداشتم و چون سیر صعودی داشت و از 51 به 95 رسیدم، نمره خیلی خوبی گرفتم. اینجا مهم این است که رشد کنید. مثل ایران نیست که بگویند همه دروس را باید خوب گرفته باشید و به شما نمره خوب بدهند. 99 درصد ما از جمله خود من، سه چهار هفته اول ترم را سرسری میگیریم. از هفته چهارم میبینیم که اگر به خودمان نجنبیم، شرایط بد میشود. اگر از هفته اول، حواسمان جمع باشد و درس هر روز را همان روز بخوانیم، همه چیز ممکن است و به تلاش خودمان بستگی دارد.
با توجه به اینکه دانشجویان در کانادا اجازه بیست ساعت کار در هفته را دارند، آیا در عمل میتوانند در کنار درس خواندن کار هم کنند؟
من در ایران، با خیلی افراد صحبت کردم و حرفهای متفاوت زیاد میشنیدم. یکی میگفت اصلا حرفش را نزن و یکی میگفت چرا که نه! مگر در کانادا درس خواندن کاری دارد؟! چیزی که من تجربه کردم، این است که اینجا مدیریت زمان در زندگی، خیلی مهم و تعیینکننده است. مثلا زمانی را که در مترو میگذرانید، میتوانید جزوه همراهتان داشته باشید و بخوانید. همین کار ممکن است بیست دقیقه از وقتتان را آزاد کند. حتی اگر وقت را درست و بجا مدیریت کنید، مسلما مقداری کمخواب میشوید و مشغولیت، خاصیت اینجا است. با تمام این تفاسیر چرا کار کردن امکانپذیر نباشد. من در کنار درس خواندن، دو کار دارم. هم تدریس میکنم و هم در کمپانی دیگری در بخش خدمات مشتری مشغول هستم. نمرههایم هم خوب است.
چه عاملی، بیشتر اثر گذاشت تا در ونکوور بتوانید شغل دلخواه را پیدا کنید؟
اولین عامل، مسلط بودن به زبان انگلیسی است. خیلی به آن اهمیت میدهند چون میتوانید مشتری بیشتری جذب کنید. خندهرو بودن، خوش برخورد بودن و اینکه ارتباط قوی داشته باشید، مهم است چون در کانادا به قول خودشان همیشه حق با مشتری است. درباره شغل اولم باید بگویم، وقتی وارد کانادا شدم، دو سه هفته در سایت کاریابی Indeed گشتم. مهم این است که ناامید نشوید. اگر چند جا رزومه فرستادید، هیچجا زنگ نزدند، بالاخره یکجا زنگ میزنند.
من هم به جلسه مصاحبه رفتم. آقایی که آنجا بود، گفت میتوانید برای تدریس به اینجا بیایید. البته سختیهای خودش را داشت چون من الان به چینیها و کسانی که جزء کشورهای خاوردور هستند، تدریس میکنم. اینجا سیستم تدریس زبان انگلیسی با ایران، خیلی فرق دارد اما وقتی ببینند شما میخواهید رشد کنید و سیستم را یاد بگیرید، خیلی کمک میکنند. من با خانم و آقایی که در این موسسه هستند، رابطه خیلی خوبی دارم. هر از گاهی با هم بیرون میرویم و قهوه میخوریم. دخترم که به اینجا آمد، نتوانستم به آنجا بروم چون مسیرش برایم خیلی دور بود. ولی چون آن شخص خیلی رابطه نزدیکی با من داشت، اولین شخصی که در دوران کرونا برای کلاسهای آنلاین، با او تماس گرفت، من بودم. گفت ما کلاسهای آنلاین داریم که باید یک نفر تدریس کند و من فقط تو را میشناسم و من هم گفتم چرا که نه؟!
بنابراین در کانادا اهمیت شبکه سازی بسیار زیاد است. درباره شغل دوم، خدمات مشتری، باز هم شبکه خیلی مهم است. یکی از دوستانم مرا معرفی کرده بود و گفته بود که اعتماد به نفس من بالا است و از پس این شغل برمیآید. در کشوری مانند کانادا باید روابط خوبی با افراد بسازید. هرچه دایره شبکه شما قویتر باشد و افراد بیشتری شما را بشناسند، شانس شما برای کار و موقعیتهای آینده، خیلی بیشتر است.
برای کسانی که منتظر ویزای کانادا هستند، توصیه میکنید برای پیدا کردن شغل چه چیزی یاد بگیرند؟
اولین چیز، اینکه زبان را خیلی جدی بگیرند خصوصا اینکه روی مهارت خواندن خیلی کار کنند چون اینجا خواندنی زیاد است. در مجموع باید خیلی کار کنید و فهم برخی مطالب واقعا سخت است. هرچه بهتر زبان بلد باشید، زحمتتان کمتر است. امتحاناتی هستند که باید در عرض یک ساعت، یک مطلب پانزده صفحهای را بخوانید. خودتان را برای این چیزها آماده کنید. در کنار آن، اگر نرمافزار خاصی باشد که اساتید بخواهند از آن استفاده کنید، آن نرمافزار را در دانشگاه، قطعا به شما یاد میدهند. مثلا برای درس research، نرمافزارهای آماری استفاده میشود اما اگر میخواهید خودتان یاد بگیرید، به نظرم بیشترین چیزی که باید روی آن کار کنید، نرمافزارهای اکسل، ورد و پاورپوینت است.
در دوره پیش نیاز زبان دانشگاه، میتوان کار کرد، حتی بدون بیمه؟
در دوره زبان، هرکس را که در ونکوور دیدم، تا حالا اجازه کار داده نشده است. اینجا کار سیاه انجام دادن، خیلی خطرناک است چون کانادا، روی سیستم مالیات بسیار حساس است. بنابراین اگر دوره زبان به شما داده شده، واقعا یک پیشنیاز بوده و دوستان از دوره زبان، بسیار راضی هستند. اگر دوره زبان دارید، روی سه ماه کار کردن، حساب نکنید.
آیا درآمدها، کفاف هزینهها را میدهد؟
این موضوع، نگرانی و دغدغه خودم هم بود. شما مسلما باید شهریه دانشگاه را با خودتان بیاورید چون درس میخوانید و آن حجم از کار کردن ممکن نیست ولی اگر شغلی حتی به صورت پاره وقت داشته باشید، مانند شغلی که زمان تنها بودن در اینجا داشتم، هزینه رفت و آمد و خورد و خوراک تامین میشود. مهم این است که واقعگرایانه به کانادا مهاجرت کنید نه با تصورات. چون زندگی در اینجا با هیچکس شوخی ندارند. من این موارد را راحت مطرح میکنم چون دوست ندارم دوستان، دچار مشکل شوند و وقتی اینجا بیایند بگویند شما اینطور گفتید، چرا طور دیگری شد. بنابراین ترجیح دادم در این گفتوگو واقعیتهایی که از مهاجرت و زندگی در کانادا دیدم را بیان کنم.